قضاوت ، شهادت ، حد - قصاص و ديه

قضاوت امروزى

وظايف قاضى

1ـ رعايت مساوات بين طرفين دعوا در سلام كردن , جواب سلام , نشستن , نگاه كردن به آنها, گفتار با آنها,

خوشرويى و مراعات انصاف با آنها و عدالت در حكم .

2ـ سؤال كردن از كسى كه اول وارد دادگاه شده است . مگر آن كه اولى رضايت دهد كه از ديگرى سؤال شود.

3ـ در صورتى كه قاضى از كسى سؤال نكند, هر كدام شروع به ادعا كرد به سخنانش توجه مى شود و اگر هر دو

با هم شروع كردند, ابتدا به سخنان كسى كه سمت راست طرف دعوا نشسته گوش داده مى شود.

4ـ اگر مدعى عليه كلام مدعى (1) را قطع كند, به گفتار مدعى عليه توجه نمى شود, تا اين كه جواب مدعى را

بدهد و بين آنها حكم شود.

5ـ قاضى نبايد چيزى به يكى از طرفين دعوا تلقين كند كه بتواند به وسيلهء آن بر طرف ديگر غالب شود.(1)

دعايى در دادگاه ترتيب اثر داده مى شود و به آن مى پردازند كه شرايط لازم را داشته باشد و آن شرايط به اين شرح است :

شرايط مدعى :

1ـ بالغ و عاقل باشد.

2ـ اگر ادعاى او مستلزم تصرف در مال است , به جهت سفاهت از تصرف در اموالش ممنوع نشده باشد.

3ـ ادعا مربوط به خودش باشد يا كسى كه بر او ولايت , يا از او وكالت دارد.

4ـ يقين به ادعاى خود داشته باشد, با گمان و شك و احتمال ادعا نكند.

شرايط مدعى عليه :

1ـ موجود باشد, پس نمى تواند چيزى را ادعا كند, بدون اين كه طرف نزاعى وجود داشته باشد.

2ـ معين باشد, معلوم باشد كه ادعا, عليه چه كسى است .

دعوا مؤثر باشد ; پس اگر كسى ادعا كند كه زمين متحرك است و ديگرى انكار كند, قابل پى گيرى نيست . مدعى به معلوم باشد, مثلا نمى تواند بگويد: يك چيزى از من نزد فلانى است .(3)

راههاى ثبوت حق يا جرم :

1ـ بينه (شاهد)

2ـ اقرار مدعى عليه .

3ـ قسم خوردن .

4ـ علم قاضى .

شرايط شهادت :

شهادت صريح باشد.

تعداد شهود متناسب با مورد شهادت باشد.

- تحرير الوسيله , ج 2 كتاب الحدود, فيما ثبت به الزنا.

در صورت تعدد شهود, همگى حاضر شوند و با هم شهادت دهند.

شرايط شهود:

بلوغ و عقل

ايمان و عدالت

حلال زادگى

غير متهم (شاهد مورد اتهام نباشد, مثلا در كالاى مورد نزاع , با مدعى عليه شريك نباشد)(4)

شرايط اقرار:

1ـ اقرار از روى اختيار باشد.

2ـ در حال مستى , خواب و بيهوشى نباشد.

3ـ صريح باشد.

4ـ تكرار آن متناسب با مورد اقرار باشد.(5)

شرايط مقر:

بلوغ و عقل حريت (برده نباشد)اختيار (به اجبار اقرار نكرده باشد)قصد (بدون قصد اقرار نكرده باشد)(6)

شرايط قسم

:با لفظ <الله > يا اسماء و صفات خداوند باشد ; مانند رحمان و خالق .خود شخص قسم بخورد, براى قسم خوردن وكيل نگيرد و نايب معين نكند.قسم در مجلس قضاوت باشد.(7)

قسم نسبت به جرائمى نافذ است كه حدود الهى براى آن مقرر نشده باشد, و نسبت به آن گونه جرائم نياز به لله اقرار يا بيّنه است .(8)

تعريف حدو برخى از گناهانى كه حد دارد

حد كيفرى است كه از سوى خداوند براى برخى از جرائم مقرر شده است كه توسط حاكم شرع اجرا مى شود.

در روايات بسيارى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليهم السلام نسبت به اجراى حدود

الهى تأكيد شده و آثار اجتماعى زيادى نيز براى آن بيان گشته كه با اندك دقتى اهميت بسيار زياد آن بدست مى آيد.

در اين درس به بيان برخى از گناهانى كه داراى حد خاص مى باشد مى پردازيم .

برخى از گناهانى كه حد دارد و حد هر يك از آنها

شماره گناه حد
1 سرقت درمرتبهء اول : قطع كامل چهارانگشت دست راست
در مرتبه دوم : قطع يا تا برآمدگى روى پا
در مرتبه سوم : حبس ابد
در مرتبه چهارم : قتل
2 نوشيدن مسكرات 80ضربهء شلاق
3 سحر اگر ساحر مسلمان باشد, قتل و اگر كافر باشد, تأديب .
4 زناى با محارم نسبى يا با زن پدر يا كافر با زن مسلمان و زناى به عنف كه زن از خود اختيارى نداشته باشد قتل
5 زناى محصنه (زناى زن با مرد همسردار) رجم (سنگسار)
6 زناى غير محصنه و غير محرم 100 ضربه شرق
7 زناى مردى كه ازدواج كرده ولى باهمسرش آميزش نكرده است . 100ضربهء شلاق و تراشيدن سر و تبعيد از محل
8 زناى محصنهء پير مرد يا پير زن 100 ضربه شرق و سپس رجم
9 لواط قتل
10 شحق (همجنس بازى دو زن) 100 ضربه شلاق
11 قيادت (دلالى در زنا يا لواط) مرد باشد, 75 ضربه شلاق و تبعيد از محل زن باشد, 75ضربه شلاق
12 قذف (نسبت زنا يا لواط به كسى دادن) 80 ضربه شلاق
13 تفخيذ (آميزش بدون ادخال) اگر هر دو مسلمان باشند, هر كدام 100 ضربه شلاق و اگر فاعل كافر باشد فاعل كشته مى شود.
14 محاربه (كشيدن سلاح و ترساندن مردم) قتل
15 ارتداد (كافر شدن مسلمان ) مرتد فطرى : اگر مرد باشد, زنش از او جدا مى شود, اموالش بين ورثه تقسيم مى شود, توبهء او پذيرفته نمى شود(9) و حكم او اعدام است .
مرتد ملى : اگر مرد باشد, زنش از او جدا مى شود و او را توبه مى دهند و بنابر احتياط تا سه روز توبه مى دهند و اگر توبه نكرد در روز چهارم كشته مى شود.(10)
اگر زن باشد ـ فطرى يا ملى ـ: از شوهرجدا مى شود, و زندانش مى كنند و در اوقات نماز او را مى زنند و بر او سخت مى گيرندتا توبه كند و اگر توبه نكرد تا ابد در حبس مى ماند
مرتد فطرى : كسى است كه هنگام انعقاد نطفه اش پدر و مادرش يا يكى از آنها مسلمان بوده اند و پس از بلوغ مسلمان شده و سپس كافرشده است .
مرتد ملى : كسى است كه هنگام انعقاد نطفه اش , پدر و مادرش هر دو كافر بوده اند و هنگام بلوغ هم كافر بوده . سپس اسلام آورده و بعد از آن از اسلام روى گردانده و كافر شده است .
تعريف تعزيروفرق حد و تعزير

تعريف تعزير

تعزير در لغت به معناى تأديب است و در اصطلاح فقه , مجازاتى است كه از سوى حاكم شرع براى گناه مشخص و اجرا مى شود. اين مجازات از حد كمتر است و در مورد گناهانى است كه حد ندارد.

فرق حد و تعزير

1ـ حد مقدار معين دارد ولى تعزير مقدار معينى ندارد, مگر در چند مورد. مثلا كسى كه آشكارا روزه خوارى كند, 25ضربه شلاق دارد.

2ـ تعزير تابع مفسده است , اگر چه كار او معصيت نباشد ; مانند تعزير طفل يا ديوانه , اما حد مجازاتى است كه بر خود گناه است .

3ـ در گناهى كه موجب تعزير است توبه پذيرفته مى شود, اما در برخى از حدود توبه پذيرفته مى شود.

4ـ حد, حق الله است , اما تعزير منحصر به حق الله نيست . مثلا كسى كه سد معبر كند, حاكم مى تواند او را تعزير نمايد.

5ـ در تعزير بنده و آزاد مساوى هستند ولى در حد چنين نيست .

هر گناهى ممكن است موجب تعزير باشد, ولى تعيين آن و مشخص كردن مقدار آن ـ در مواردى كه مقدار مشخص ندارد ـ با حاكم شرع است و مقدار آن طبق مصالحى كه حاكم تشخيص بدهد تغيير مى كند.

انواع قصاص و شرايط آن

تعريف قصاص

قصاص مجازاتى است كه توسط كسى كه مورد جنايت واقع شده , يا ورثه او, با اجازهء حاكم شرع , نسبت به مجرم اعمال مى شود.

انواع قصاص : 1ـ قصاص نفس : 1ـ قتل عمد: قصاص دارد ; يعنى او را مى كشند.

2ـ قتل شبه عمد: قصاص ندارد.

3ـ قتل خطا: قصاص ندارد.

2ـ قصاص عضو: خسارتى كه به عضوى از اعضاى بدن وارد مى شود(12)

شرايط قصاص نفس

1ـ تساوى در دين , پس مسلمان را براى قتل كافر نمى كشند.

2ـ تساوى در حريت و بندگى , هر دو آزاد يا هر دو برده باشند, يا قاتل برده باشد.

3ـ قاتل , پدر مقتول نباشد.

4ـ قاتل و مقتول عاقل باشند.

5ـ قاتل , بالغ باشد.

6ـ مهدور الدم نباشد, مثلا به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دشنام نداده باشد(13)

چگونگى قصاص نفس

وقتى كه نزد حاكم , قاتل بودن شخصى ثابت شد, از ورثهء مقتول خواسته مى شود كه او را عفو يا درخواست قصاص كنند. اگر راضى به عفو نشدند مى توانند قاتل را بكشند, ولى اگر مقتول زن و قاتل مرد باشد, در صورت قصاص , ورثهء مقتول بايد نصف ديه مرد را به ورثهء او بپردازند, چون ديهء مرد دو برابر ديهء زن است . و اگر قاتلان متعدد باشند و بخواهند همه را قصاص كنند, بايد ديهء افراد اضافه بر مقتول را به ورثهء قاتلين بپردازند.(14)

شرايط قصاص عضو

1ـ تساوى در دين .

2ـ تساوى در حريت و بندگى .

3ـ تساوى در عقل (هر دو عاقل باشند)

4ـ تساوى در سلامت , عضو سالم در مقابل عضو معيوب قصاص نمى شود, ولى عضو معيوب در مقابل عضو سالم قصاص مى شود.

5ـ جنايتكار بالغ باشد.

6ـ جانى پدر مجنّى عليه نباشد.

و همچنين در قصاص اعضاء اين امور بايد رعايت شود:

1ـ تساوى در طول و عرض و عمق در جراحات , در قصاص جراحات , بايد قصاص از نظر طول و عرض و عمق با جنايت مساوى باشد.

2ـ تساوى اعضا در محل (دست راست براى دست راست و دست چپ براى دست چپ ).

3ـ تساوى در ابزار جنايت (وسيله اى كه با آن جنايت كرده است ).

4ـ اگر محكوم به قصاص , زن حامله باشد تا زمانى كه حامله است قصاص نمى شود.

5ـ گرمى و سردى هوا موجب سرايت زخم يا موجب آزارى اضافه بر قصاص نشود.(15)

مسأله :

در قصاص اعضا, زن و مرد با هم مساوى مى باشند, ليكن اگر جانى مرد باشد و عضوى كه قصاص مى كنند از اعضايى باشدكه ديهء آن از ثلث ديهء كشتن بيشتر باشد, تفاوت ديه را بايد بپردازند, چون در ديهء اعضا, زن و مرد تا يك سوم ديهء كشتن مساوى هستند و از ثلث و بيشتر از آن , ديه زن نصف ديهء مرد است .(16)

ديات وموجبات ديه

تعريف ديه

ديه خونبهاى جنايت است كه جانى بايد به ورثهء مقتول يا به مجنى عليه بپردازد.

موجبات ديه

اعمالى كه سبب پرداخت ديه مى شود:

قتل

نقص عضو

جراحات

ديهء قتل

1ـ در قتل عمد, ورثه مقتول با شرايطى كه گذشت مى توانند عفو يا قصاص كنند, يا ديه بگيرند ولى در دو قسم ديگر حق قصاص ندارند, بلكه مى توانند عفو كنند يا ديه بگيرند.(17)

ديهء قتل :

1ـ 100شتر,

2ـ 200گاو,

3ـ 1000گوسفند,

4ـ 200حله ,

5ـ 1000دينار,

6ـ 10000 درهم (18)

جانى در انتخاب و پرداخت يكى از اينها مخير است .

2ـ خونبهاى زن نصف موارد ذكر شده است ; يعنى نصف ديهء مرد.(19)

3ـ در قتل مؤمن از روى علم و عمد و قتل شبه عمد و خطا بر قاتل كفاره هم واجب مى شود كه بحث آن در درس 59 گذشت .(20)

ديهء سقط جنين

اگر كسى كارى كند كه زن , جنين خود را سقط كند, ديهء آن بدين شرح است :

نطفه : 20 مثقال طلا,

علقه (خونه بسته ); 40 مثقال ,

مضغه (پارهء گوشت ): 60مثقال ,

استخوان : 80مثقال ,

استخوان گوشت دار بدون روح : 100مثقال

روح دميده باشد:

1ـ پسر : 1000 مثقال ,

2ـ دختر : 500 مثقال

در تمام موارد فوق , مثقال شرعى ملاك است كه تقريبا چهار پنجم مثقال بازارى است و طلاى سكه دار بايد محاسبه شود.

و اگر زن خودش كارى كند كه بچه اش سقط شود, مطابق آنچه گفته شده بايد ديهء آن را به وارث طفل بدهد.(21)

ديهء اعضاء

هر يك از اعضاى بدن ; مانند دست و پا و حواس پنجگانه نيز ديهء خاصى دارد كه در كتابهاى مفصل فقهى آمده است و در اينجا تنها به بيان اعضايى كه ديهء آنها, ديهء كشتن است , اكتفا مى كنيم .

برخى از اعضايى كه ديهء آنها ديهء قتل است :

كور كردن هر دو چشم .

بديدن هر دو بينى , يا از كار انداختن آنها

بريدن هر دو گوش , يا از كار انداختن آنها

بريدن هر دو لب

قطع زبان سالم .

از بين بردن تمام دندانها

شكستن گردن به طورى كه خم شود و قد او كوتاه شود (بنابر احتياط واجب ).

از بين بردن هر دو دست .

از بين بردن , انگشتان هر دو دست يا انگشتان هر دو پا.

شكستن پشت .

قطع نخاع .

قطع پاها.

شكستن ترقوه (دو استخوان بالاى سينه , زير گردن )(22)

شكستن كمر.

كندن موى سر يا ريش به گونه اى كه ديگر نرويد.

و بنابر احتياط واجب در كندن موى چهار مژده (تمام مژدها), اگر ديگر نرويد.

حكم كلى

تمام اعضاى اصلى بدن انسان كه جفت باشد, هر دوى آنها ديهء كامل دارد و يكى از آنها نصف ديهء كامل , به جز بيضتين كه در مقدار ديهء آن اختلاف است .


1- ـ مدعى كسى است كه امرى را عليه ديگرى ادعا مى كند مدعى عليه كسى است كه امرى عليه او از طرف مدعى ادعا مى شود و مدعى به چيزى است كه مدعى در مقام اثبات آن است .
2- تحرير الوسيله , ج 2 ص 409 القول فى وظائف القاضى .
3 - تحرير الوسيله , ج 2 ص 410 411
4 - همان , كتاب الشهادات , فيما يعتبر فى الشهود.
5 - همان , كتاب القضاء, القول فى الجواب بالاقرار.
6 - همان .
7 - همان , القول فى احكام الحلف , ص 385و 386
8 - همان , ص 387 م 13
9- ممكن است توبه اش نزد خداوند پذيرفته شود ولى از نظر برگشت اموال و همرش و اجراى حد فايده ندارد.
10- تحرير الوسيله , ج 2 كتاب الحدود, ص 455به بعد و 376و 496
11- بحث قصاص در رساله هاى برخى از مراجع تقليد وجود ندارد.
12- تحرير الوسيله , ج 2 كتاب القصاص , ص 508
13- همان , القول فى الشرائط المعتبرة فى القصاص , ص 519
14- همان , القول فى كيفيتة الاستيفاء,ص 533
15- همان , فى قصاص مادون النفس , ص 540
16- همان , م 3ص 559 م 27
17 - تحرير الوسيله , ج 2 كتاب الديات , ص 554
18- همان , كتاب الديات , ص 554 م 1 13 18
19 - همان , ص 558
20 - همان ,كتاب الكفارات , ص 125
21 - تحرير الوسيله , ج 2 كتاب الديات , القول فى اللواحق , ص 597
22 - تحرير الوسيله ج 2 كتاب الديات , القول فى الجناية على الاطرف , ص 570